به امید طلوع

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

امید طلوع
معلم
مربی
مروج
فارغ التحصیل مهندسی صنایع
و علاقه مند به تفکر استراتژیک و علوم سیستم ها

رسالت من ایجاد امید، برای طلوعی دوباره در زندگی شماست.

طبقه بندی موضوعی

 

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت

از جمله افراد معدودی که این جمله برازنده اوست، واقعا این استاد بزرگ است، جیم ران معلمی است که هم در زمان زیستن و هم پس از خود ردپایی پررنگ برای علاقه مندان به حوزه های رشد و تربیت انسانی به جا گذاشت، فراوان از ایشان آموخته ام، یاد و نامش گرامی باد. در ادامه به مطلبی زیبا از ایشان در خصوص آرزو کردن پرداختم.

 

برای خیلی از افراد جاه طلبی یک راز هست، دیکشنری میگه جاه طلبی یعنی یک خواسته مشتاقانه برای یک هدف، قدرت و یا شهرت هست.

اما این واقعا چه معنی داره ؟

بیاید با کلمه مشتاقانه شروع کنیم ،اشتیاق به تنهایی یک نوع هیجان هستش ،بچه ها برای مهمونی تولدشون مشتاق هستند اونها انتظار دارند مرکز توجه باشند و کلی هدیه بگیرند و خوراکی بخورند به نظرم بزرگسال ها هم برای تولد ها مشتاق هستند مگر اینکه از این خجالت بکشند که تعداد شمع های روی کیک از تعداد دستاورد هاشون بیشتر باشه ،ما میتونیم برای دیدن یک مسابقه فوتبال مشتاق باشیم یا برای دیدن بچه مون در یک فستیوال رقص مشتاق باشیم

مشتاق برای دیدن یک دوست قدیمی مشتاق خریدن یک ماشین جدید، اشتیاق جالب به نظر میاد تا حالا دیدید که کسی بگه برای یک زندگی بهتر مشتاق هستم ؟ یا مشتاق برای داشتن خانواده ای بهتر ؟ مشتاق برای به دست آوردن پول زیاد ؟

احتمالا نه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۸ ، ۰۸:۲۷
امید طلوع

 

«انگیزه، راز بقاء یک تیم است»

برای راه‌اندازی یک ایده جهانی جدید تلاش می‌کنید؟

اگر این گونه است، یک تیم چیزی است که شما به آن نیاز دارید.

تبدیل یک استارت‌آپ به یک کسب‌وکار موفق تنها با سخت‌کوشی، عزم و یک تیم محقق می‌شود.

در اینجا چند تکنیک رهبری را به شما می‌گویم که با استفاده از آنها می‌توانید یک تیم توانمند و خستگی‌ناپذیر بسازید.

۱- از سیستم) «‌swim buddy» جوخه ­های نیروی دریایی امریکا) استفاده کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۸ ، ۱۲:۳۱
امید طلوع

 

داشتم نفس نفس میزدم از دویدن برای رسیدن به اتوبوس یک احساسی از یک جایی نزدیک به سمت راست مغزم داشت میگفت یکی دارد نگاهت میکند! خیلی واضح بخوام منظورش رو بگم، میشد این: «زشته! آدم که برای رسیدن به اتوبوس نمی دوه» به نظر خیلی ها این طرف از مغزم داشت راست می گفت اما طرف دیگر مغز قضیه رنگ و لعاب دیگری داشت برای خودش یک محاسبه ی دو دو تا چهارتایی در جریان بود از یک طرف زمان انتظار تا رسیدن اتوبوس بعد را محاسبه میکرد و میبرد تو قالب مدیریت زمان و میدید که جور در نمیاد! از آن طرف نیم نگاهی به بنزین ۳ هزارتومانی داشت و این یکی اصلا جور در نمی آمد از طرف دیگر به صفحات باقی مانده از کتابی که با خودش (که همان خودم هستم( نگاهی می انداخت و میگفت، قرار قرار است و مرد زیر قولش نمی زند! خلاصه نبردی بود در حد جنگ های ناپلئونی بین جناح چپ و راست مغزم هر چند آخر کار منطقم برا احساسم بدجوری چربید اما جرقه شد برای نوشتن چند خط در این مورد

راستی چرا ما این جوری هستیم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۸ ، ۰۹:۳۸
امید طلوع

 

ذهن آگاهی دیگر واژه‌ای نیست که بتوانید آن را نادیده بگیرید، در حقیقت، شرکت‌هایی مانند گوگل و نایک با آن به‌عنوان دستور مخفی خود برای یک نیروی کار موفق رفتار می‌کنند. اگر شما یک کارآفرین در حال تعامل با یک تیم ناراضی یا مدیر منابع انسانی تازه ترفیع داده‌شده با هدف تقویت انگیزه تیم هستید، آنگاه ذهن آگاهی راهی است که باید انجام دهید و این فقط یک مراقبه نیست.

آیا ذهن آگاهی برای تیم من است؟

این‌که ذهن آگاهی برای شما وجود دارد یا خیر، می‌تواند با درک اینکه چه چیزی است و چگونه به نفع سازمان شما و از همه مهم‌تر تیم شما است، مشخص شود. مطابق تعریف بنیاد انجمن Mindful:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۹۸ ، ۰۸:۳۵
امید طلوع

 

9 ماه از سال گذشت، تا حالا نشستی با خودت چرتکه بندازی و ببینی، دستاوردت توی این 9 ماهی که گذشت چی بوده یا مثل اکثر غریب به اتفاق آدم ها دچار روزمرگی شدی و فقط روز رو شب می کنی بدون هدف یا دستاوردی، همه ما میدونیم راضی بودن از زندگی نقش به سزایی در میزان رشد شخصیمون دارده. میزان راضی بودن از زندگی را می‌توان از صحبت‌های معمول هر فرد متوجه شد؛ برای مثال افراد ناراضی معمولاً از این ناله و شکایت دارند که چرا فلان کس در فلان زمان فلان کار را برایم نکرد؟ شاید این گره سال‌هاست که در ذهنشان وجود دارد اما به آن بی‌توجه هستند بااین‌وجود همین مسئله می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین موانع موفقیت فرد تا به امروز باشد.

شاید خودش هم نداند که چرا رشدی، پیشرفتی، دستاوردی ندارد؟! اما من می‌دانم کوچک‌ترین مانع در ذهن، می‌تواند تمام راه‌های موفقیت را مسدود کند و چه چیزی بدتر از اینکه بخواهیم همه‌چیز و همه‌کس را مسبب ناکامی‌ها و شکست‌هایمان بدانیم جز خودمان؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۸
امید طلوع

 

دنیای مجازی شده مثل توپ فوتبالی که هر کسی میرسد لگدی به آن میزند و نقد و نظری راجع به آن دارد!

این نوشته هم لگدی‌ست به این توپ بی‌صاحب اصلا کاری ندارم که فضای مجازی خوب است یا بد  ولی یکی از آپشن‌هایی که به ما داده، خودبیرون‌ریزی است. خیلی پیچیده‌اش نکنم؛ خودبیرون‌ریزی یک جور دروغ‌گویی مدرن است. یعنی آنچه که در فضای واقعی نمی‌توانیم باشیم، در فضای مجازی می‌باشیم فضای مجازی به ما این امکان را داده که شخصیت‌های دروغینی باشیم که شاید گوشه ای از شخصیت زخم خورده‌ی ما دوست داشته تجربه اش کند هیچ چنگیزی در دنیای واقعی نمی‌تواند فرنگیس باشد و از چپ و راست توی سرش نزنند که: «مرتیکه جلف! خجالت نمیکشه با یه من سیبیل ادا در میاره!» ولی هر چنگیزی در فضای مجازی می‌تواند فرنگیس بودن را تجربه کند تازه کلی هم دل و قلوه رد و بدل می‌کنند و آخرش هم می فهمند دو تا چنگیز با یک خودبیرون‌ریزی، خودشان را قایم کرده بودند پشت این نقاب! اصلا نمی‌خواهم به قرارازدواج‌های دو چنگیز و دو فرنگیس در این وسط فکر کنم!

به یک بی‌ هویتی عجیب و غریب دچار شده‌ایم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۶
امید طلوع

 

بسیاریها میخواهند بدانند که آیا در زندگی باید حقیقت را گفت یا باید با دروغ زندگی و روابط خود را پیش ببرند. اگر فعلا عده ای که با دروغ رابطه خوبی دارند را کنار بگذاریم، افراد زیادی هستند که در گوشه ذهن خود به راستگویی و صداقت ارزش قائلند اما حتی این عده نیز در مسیر زندگی،‌ رویدادهایی برایشان رخ میدهد یا کارهایی میکنند که واقعا نمیدانند آیا کماکان در این موارد نیز باید راستگویی را انتخاب کنند یا اینکه سراغ دروغ بروند و علی الحساب کار خود را راه بندازند. و دقیقا به همین علت است که این مقاله کمک بزرگی به شما میکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۸ ، ۱۴:۵۴
امید طلوع

تقدیم به پارسای عزیز
دانش آموز سخت کوش و پرتلاشی که بسکتبال، هدف قهرمانی او است.

 

 

او را اعجوبه ای جوان در دنیای بسکتبال میدانند؛
فقط کافیست بدانید در آخرین بازی اش توانست 60 امتیاز فقط خودش بدست آورد !
او را یکی از پرافتخارترین و چهره های فراموش نشدنی Lakers میدانند کسی که توانست در طول 20 سال بازی بسکتبالش بیش از 30000 امتیاز کسب کند.

اما شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید این اسطوره دنیای ورزش، در دنیای موفقیت های شخصی و طرزفکر صحیح موفقیت آمیز هم یک اسطوره است. کوبی، در سن 17 سالگی نامه ای جالب به خودش نوشت؛

او در این نامه هرآنچه قرار بود برایش اتفاق بیافتد را ذکر کرده و خودتان بخوانید :

تقدیم به ۱۷ ساله خودم،

وقتی رویای تیم لیکرز (Lakers) ات فردا تحقق یافت، تو باید یادبگیری چطور بر روی آینده خانواده و نزدیکانت سرمایه گذاری کنی به نظر ساده می­رسد و شاید فکر کنی خیلی پیش پا افتاده است اما بهتره کمی وقت بر رویش صرف کنی

من گفتم سرمایه گذاری.

من نگفتم، صرف وقت.

اجازه بده برایت توضیح بدهم؛

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۸ ، ۰۹:۳۹
امید طلوع

 

فنجان پر !

اساسا یک توهمی که خیلی دچارش هستم و هستیم توهم پیچیده‌ایست از جنس دانستن! یکی دو تا کتاب میخوانیم و یکی دوتا دیگر دوره آموزشی میگذرانیم و خلاصه کمی خاک کتاب و تخته میخوریم فکر میکنیم کسی شده ایم برای خودمان! از فردا دو تا هندوانه ی پدر و مادر دار می‌اندازیم زیر بغل‌مان و انگار چند سال با کتاب دمبل زده ایم و بر و بازویی باد کرده ایم!

هر کس به ما میرسد، بهتر است اظهار فضلی نکند چون اظهار فضل دان او را آن چنان نوازش میکنیم که بفهمد آنکه می داند کیست و آنکه نمی داند که! خلاصه هر چه می خوانیم بادمان بیشتر می شود این که «منم برا خودم کسی هستم» درون‌مان بیشترتر هم می شود این که چیزی نیست. حالا درد این جاست که اگر به باسوادتر از خودمان، یا بی سوادتری که یک نکته ی ناب در قوطیِ عطاری‌اش دارد میرسیم، مگر حرف حالی‌مان می‌شود؟ انگار یک پنبه در این گوش‌مان فرو کرده ایم (همان که در است)  و راه آن یکی گوش‌مان (همان که دروازه است) کلا بسته است.

حرف حق را نمی پذیریم، چون فکر میکنیم (یا بهتر بگویم: توهم زده ایم) که بلدیم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۸ ، ۱۱:۰۶
امید طلوع

 

 

و اما بعد، در مراسم شبانگاهی...

به رسم هر شب، ساعت دو و سه نصف شب میرویم به آغوش رخت‌خواب‌مان. فکر نکنی میرویم که بخوابیم ها! خوابیدن که به همین سادگی ها نیست! مراسماتی دارد برای خودش مثلا دراز میکشیم، بعد با خودمان کمی کلنجار میرویم که در بالانس بین درجه ی هوای اتاق و تعداد لباس های پوشیده بر تن مان، آیا جای پتو روی تن و بدن ما خالی هست؟ اگر بدن مان گزگز کرد، یعنی پتو را بزن روی خودت وگرنه نه! بعد از مراسم تثبیت مکان پتو، تازه میرسیم به این جا که دستمان زیر پتو باشد یا روی آن؟ خدا نیامرزد آنکه این شبهه را در ذهن مریض مان می اندازد

ذهن مریض!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۸ ، ۱۳:۱۰
امید طلوع