به امید طلوع

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

امید طلوع
معلم
مربی
مروج
فارغ التحصیل مهندسی صنایع
و علاقه مند به تفکر استراتژیک و علوم سیستم ها

رسالت من ایجاد امید، برای طلوعی دوباره در زندگی شماست.

طبقه بندی موضوعی

 

تقریبا ساعت ۵:۳۰ بعد از ظهر ۱۰ دسامبر ۱۹۱۴ ، انفجاری بزرگ در وست اورنج (west orange) رخ داد. ده تا از ساختمون های مخترع افسانه‌ای توماس ادیسون که بیش از نیمی از کارخانه را تشکیل میداد داشتن در آتش می سوختند. بین شش تا هشت ماشین آتش‌نشانی درصحنه بودند ، اما شعله هایی که از مواد شیمیای تغذیه می کردند بسیار قدرتمند بودند و بسادگی مهار نمی شدند.

طبق مقاله ای از چارلز ادیسون (پسر توماس ادیسون) ، ادیسون به آرامی به سمتش آمد وقتی که داشت می دید که آتش چطوری داره کارخونه پدرش رو نابود می کنه. ادیسون با صدای پچگانه به پسر ۲۴ ساله خود گفت : برو به مادرت و تمام دوستاش بگو بیان و تماشا کنن چون دیگر قرار نیست همچین صحنه‌ای رو ببینن. وقتی چارلز اعتراض کرد ، ادیسون گفت : اشکالی نداره ما فقط از شر کلی آشغال خلاص شدیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۱:۴۶
امید طلوع

 

ما چقدر زودباور هستیم

دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.

او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود:

  1. مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود.
  2. یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
  3. وقتی به حالت گاز در می آید بسیار سوزاننده است.
  4. استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می شود.
  5. باعث فرسایش اجسام می شود.
  6. حتی روی ترمز اتوموبیل ها اثر منفی می گذارد.
  7. حتی در تومورهای سرطانی نیز یافت شده است.

از ۵۰ نفر فوق ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند. 6 نفر به طور کلی علاقه ای نشان ندادند و اما فقط یک نفر می دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۷:۴۴
امید طلوع

 

خُب رسیدیم به اولویت بندی. حالا چطوری اولویت بندی کنیم؟

اصلا قبل از هر چیز، اولویت بندی یعنی چه؟

اولویت بندی یعنی، چطوری به طور آگاهانه بتونیم کارها رو به تعویق بندازیم و براساس توانمندی هامون، از کارهای مهمتر شروع کنیم. یکی از دلایلی که معمولاً سیستم های برنامه ریزی جواب نمیدن و باهاشون دچار مشکل میشیم، اینه که ما یه لیست بلند بالا از همه کارهامون درست میکنیم و توقع داریم که به همشون برسیم و انجامشون بدیم. اما این در عمل یه کار کاملا غیر حرفه ای و ناکارآمدهِ.

پس کار درست چیه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۴۹
امید طلوع

 

 

بسیاری از مطالعات تا به حال ثابت کرده اند که اعتماد به نفس، کلید دستیابی به موفقیت است. بررسی های متفاوتی که در زمینه ی تفاوت های عملکردی میان مهارت های فضایی و ریاضی مردان و زنان انجام شده، نشان داده است که اعتماد به نفس، نقش اساسی را در این میان بازی می کند. زنانی که از آنها خواسته شد تا جنسیت خود را قبل از آزمون های مهارت های فضایی شناسایی کنند، عملکرد ضعیف تری را به نمایش گذاشتند. علاوه بر این، زمانی که از آنها خواسته شد تا خودشان را "مرد" تصور کنند، عملکرد بهتری به اجرا گذاشتند. نکته ی جالب تر اینکه، زمانی که به هر دو جنسیت گفته شد که عملکرد آنها بهتر است، وظایف خود را با بازده بالاتری به سرانجام رساندند.

چیزی که از این هم جالب تر است به زمانی مربوط می شود که از آنها خواسته شد تا به پرسش ها پاسخ دهند؛ تفاوت های میان عمکردها در این آزمون، عملا ناپدید شد. این طور که به نظر می رسد، زمانی که به زنان اجازه داده شد که به برخی پرسش ها پاسخ ندهند، آنها به خاطر عدم اعتماد به نفس از جواب دادن به آنها خودداری کرده و نمی توان دلیل آن را عدم اطلاعات دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۰۵
امید طلوع

 

 

سال ۱۹۵۷ فریدریش یورگنسن (خواننده ی سوئدی اپرا) یه ضبط صوت برای ضبط صدای خودش خرید. وقتی به صدای ضبط شده ی خودش گوش میداد، صداهای عجیب و غریبی میشنید نجواهایی مثل یه پیغام ماوراء الطبیعی!! مدتی بعد، مشغول به ضبط صدای پرنده های مختلف شد و در کمال تعجب این بار صدای مادر مرحومش رو پس زمینه ی صدای پرندگان میشنید که بهش میگفت: «فرید، فرید کوچولوی من! صدامو میشنوی؟ من مادرتم»! همین صداها کار خودش رو کرد و یورگنسن زندگی خودش رو تغییر داد و تمام وقتش رو صرف ارتباط با مردگان با کمک ضبط صوتش کرد!

چند مصداق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۳
امید طلوع

 

تازگی و طراوت را همه دوست دارند. بهار، روشن ترین جلوة طراوت و شکوفایی و نو شدن است. سال که نو می شود، طبیعت، چهرة جدیدی به خود می گیرد و همه چیز متحوّل می شود؛ پس ما هم نو شویم و تحوّلی در حال و اخلاق پیدا کنیم. ما آن گونه که وسایل کهنه و فرسوده و تقویم های قدیمی و لباس های نامناسب را کنار می گذاریم و عوض می کنیم، اخلاق ناپسند و رذایل و صفات بد و کینه ها و بددلی ها و حسادت ها را هم از خودمان دور کنیم و کمتر از طبیعت نباشیم. وقتی زمین و زمان و سال و حال، «نو» و درختان شاداب می شوند، چرا ما نو نشویم و «تحول حال» نیابیم؟

«بهار دلها» همین است.

هرگز مباد که بهار آید و برود و ما همچنان در خزان و برگ ریزان باشیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۰۰
امید طلوع

 

هر انسانی در مسیر زندگیش با کلی بحران مواجه خواهد شد. در مسیر زندگی شخصی، کاری، دوستانه، عاطفی و این بحران ها باید از پیش روی ما برداشته بشن وگرنه با خطر بقاء مواجه میشیم. این بحران ها تمرکز ما رو از هدف اصلی مون به هم میزنن و به سمت خودش منحرف میکنه. و چه بسا از همه مهم تر اینه که: «وقتی جنگ بشه، فرق مرد و نامرد معلوم میشه» پس این بحران ها فرصت هایی برای ساختن پیکره ی قدرتمند و محکم شما هستن.

چالش واکنش

بین سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۱ تاریخ دانی به نام آرنولد توینبی دوازده جلد کتاب به نام مطالعه ای در تاریخ رو نوشت و بیست و شش تمدن رو طی ۳۰۰۰ سال بررسی کرد توینبی بعد از دیدن این همه فراز و فرود تو زندگی امپراطورهای بزرگ و کوچیک تاریخ تئوری «چالش واکنش» رو ارائه کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۸ ، ۱۰:۲۳
امید طلوع

 

 

یک سوال چند گزینه ای مدتی ست بدجوری با ذهنم کلنجار می رود. البته شاید هم ذهن من دست به یقه ی این سوال شده و با اون کلنجار می رود.  خلاصه این که یک زد و خوردی بین من و این سوال هست که نگو! به نظر شما آموزشگاه ها و دانشگاه ها بیشتر سود میبرند از درس خواندن و مدرک ستاندن ما یا دانشجوی بخت برگشته ای که با هزار امید و آرزو قدم گذاشته به یک دبیرستان مختلط (تنها جذابیت دانشگاه برای خیلی ها!)؟ اگر بخواهیم فتیله ی روشن فکری مان را کمی بالا بکشیم و بادی به قبقب تعصب مان بیندازیم، با ابروهای درهم تنیده و لب و لوچه های آویزان و خشمی از کنج قلب مان داد و هوار راه می اندازیم که: «چه می گویی؟؟! بس کنید این دانشگاه ستیزی را! رها کنید این علم گریزی را»

ولی اگر بخواهیم کلاه مان را این وسط قاضی کنیم و کمی عینک انصاف و واقع بینی بندازیم روی دماغ مبارک مان، میبینیم که: «خدا نیامرزد آن کسی که بند دلمان را گره زد به این باور که اگر مدرک نداشته باشی و دانشگاه نرفته باشی، کلاهت پس معرکه است»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۱۰:۲۰
امید طلوع

مدیریت‌زمان دردیست تو مایه‌های آنفولانزا که هر روز یک مدلی‌اش رسم می‌شود در دنیا.  یک روز از خوک به جان ما می‌افتد، یک روز از مرغ و یک روز از گاو و الانم از نوع خفاشش.  خلاصه حیوانات به نوبت سر صف مباشرت و معاشرت و معاونت با حضرت آنفولانزا ایستاده‌اند، که یک جور نا جوری جان چند انسان را بستانند.

آنفولانزا را چه به مدیریت زمان؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۸ ، ۱۳:۱۵
امید طلوع

 

روزی مردی تصمیم گرفت زندگی اش را ساده تر کند. او در اولین اقدام به سراغ لوازم منزلش رفت. او به شدت تحت تأثیر مصرف گرایی بود و برای پر کردن خانه ی بزرگ سه خوابه اش، تلاش های زیادی انجام داده بود. حالا وقتش رسیده که زندگی اش را از اموالش پس بگیرد. رایان در یک بعد از ظهر، تمام وسایل خانه اش را داخل کارتن هایی بسته بندی کرد (انگار که می خواهد اثاث کشی کند) و اسم این فرآیند را برای هیجانی تر شدنش، «جشن بسته بندی» گذاشت.

یک زندگی جدید

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۸ ، ۱۱:۰۰
امید طلوع