به تو نیاز داریم که رهبرمان باشی ...
تعریف قبیله از نگاه ست گادین
ست گادین در همان اوایل کتاب، تعریفی از قبیله را ارائه میدهد:
قبیله گروهی از افراد مرتبط با یکدیگر، مرتبط به رهبر، و مرتبط به یک ایده است. میلیونها سال است که انسانها بخشی از این قبیله یا آن قبیله بودهاند. هر گروه تنها به دو چیز نیاز دارد تا یک قبیله محسوب شود: علاقهی مشترک و راهی برای برقراری ارتباط.
او در جای دیگری در همان اوایل کتاب توضیح میدهد که:
ما انسانها ناگزیر از این هستیم که به چیزی تعلق داشته باشیم. تعلق داشتن به یک قبیله، یکی از قدرتمندترین مکانیزمهای بقای ماست. اینکه به گروهی از افکار همفکر کمک کنیم و از آنها یاری بگیریم. ما به سمت رهبران و ایدههایشان جذب میشویم؛ و نمیتوانیم در برابر کششِ تعلق و نیز هیجان چیزهای تازه مقاومت کنیم.
رهبری میتواند فرصتی برای هر یک از ما باشد
ماکس وبر، اصطلاح رهبر را برای رهبران سیاسی و مذهبی به کار میبُرد و وقتی از کاریزما حرف میزد، معمولاً به این افراد توجه داشت .
وارن بنیس، سعی کرد ما را عادت بدهد که واژهی رهبر را برای مدیرانی به کار ببریم که به جای حفظ وضعیت موجود، میکوشند سازمان و کسب و کار و مجموعهی خود را به نقطهای بهتر و فراتر، دعوت و هدایت کنند.
بدین ترتیب، وارن بنیس با تعریف خود، تعداد رهبران را در جهان افزایش داد.
اما ست گادین یک گام هم فراتر رفته و سعی میکند توضیح دهد که رهبر و پیرو بودن، نقشی است که هر یک از ما باید در مسیر زندگی یکی از آنها را انتخاب کنیم.
واژهی Leader برای ست گادین، به یک رهبر سیاسی یا مذهبی یا یک مدیر ارشد کسب و کار محدود نیست. او هر کسی را که میکوشد چیزی را در جایی از جهان بهتر کند و در این راه، تلاش میکند تا دیگران هم با او همراه شوند، یک رهبر میبیند.
میتوان گفت ست گادین، مهمترین ویژگی رهبران ر آغازگر بودن میداند. کسانی که منتظر نیستند تا دیگران کاری انجام دهند؛ بلکه خود کار را آغاز میکنند.
به همین علت، کسی مثل جیمی ویلز از بنیانگذاران ویکی پدیا را یک رهبر میبیند. کسی که ایدهی ویکی و ویکینویسی را گسترش داد و چیزی را به جهان افزود که امروز، بخشی از زندگی بسیاری از ماست.
رشد، سخاوت و کاریزما
اگر چه ست گادین چندان عادت ندارد به نظریههای دانشگاهی ارجاع دهد یا از دانشگاهیان نام ببرد، اما بخش قابل توجهی از کتاب قبایل با آنچه کسانی مثل جیمز مک گرگور برنز (James MacGregor Burns ) در مورد رهبران تحول گرا مطرح میکند، تطبیق دارد.
از این منظر میتوان گفت با وجود لحن سادهی ست گادین، نظریههای علمی رهبری هم حرفها و توصیههایی مشابه حرفهای او مطرح میکنند.
ست گادین بر این نکته تأکید دارد که رهبران موفق قبیلهها، به دنبال رشد اعضای قبیله هستند و نه رشد جایگاه خود و اگر هم رشد میکنند، حاصل تلاشی است که برای رشد دیگران کردهاند.
همچنین اشاره میکند که رهبران، سخاوتمندانه هر چه را در اختیار دارند برای قبیلههای خود میگذارند و از همهی داشتههای خود برای ایجاد اتحاد و تقویت روحیهی هدفمندی استفاده میکنند.
در واقع ست گادین این باور را درست نمیکند که فکر کنیم من اگر برای به دست آوردن و تقویت کاریزما تلاش کنم، میتوانم بعداً این کاریزما را برای رشد و پیشرفت و موفقیت دیگران خرج کنم.
کتاب قبیله ها برای چه کسانی خوب است؟
خواندن کتاب قبایل شما را به یاد دورانی میاندازد که کتابهای کارآفرین، اصرار داشتند که همه میتوانند و باید کارآفرین شوند.
از این منظر، اگر همه حرفهای ست گادین را جدی بگیرند، هیچ شخصی باقی نمیماند تا نقش پیرو را برای فرد دیگر ایفا کند.