به امید طلوع

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

آنکس نامی جاودان یافت، که در زمان خود سنگ تمام گذاشت.

امید طلوع
معلم
مربی
مروج
فارغ التحصیل مهندسی صنایع
و علاقه مند به تفکر استراتژیک و علوم سیستم ها

رسالت من ایجاد امید، برای طلوعی دوباره در زندگی شماست.

طبقه بندی موضوعی

بزرگترین ریسک، ریسک نکردن است

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۲:۴۲ ب.ظ

 

 

اگه کاری که داری می‌کنی سخت نیست، پس احتمالاً ارزش کافی ایجاد نمی‌کنی چون احتمالاً به اندازه‌ی کافی خودت رو در معرض ریسک و ترس قرار ندادی. اگه شغلی داری که یکی بهت می‌گه دقیقاً‌ باید چیکار کنی، می‌تونن یه نفر رو پیدا کنن که همون کار رو ارزون‌تر براشون انجام بده.

همه به یه جور میان‌بُر نیاز دارن، چون انقدر وقت نداریم امن بودن همه چیز رو بررسی کنیم. اگه یه موش رو برداری و بذاریش روی زمین برای اینکه ازش فیلم بگیری بلافاصله فرار می‌کنه. با خودش نمی‌گه اوه من توی یه فیلم دیزنی هستم؛ فقط فرار می‌کنه. چون براش راحت نیست. چون اونجا براش امن نیست. برای موفق شدن، موجودات زنده، به خصوص انسان، باید حوزه‌ی راحتی بسازه که با حوزه‌ی ایمنی‌اش همخوانی داشته باشه تا مجبور نباشه نگران این باشه که آیا راحته یا امنه، وقتی راحته خوبه، وقتی ناراحت باشه فرار می‌کنه. من به این نتیجه رسیدم چون داشتم با یکی از دوستام صحبت می‌کردم، واقعاً با استعداده و دنبال کار می‌گشت و من با یه بریْن اِستُرم، بیست تا کار مختلف به ذهنم رسید که می‌تونست انجام بده تا مورد توجه جاهایی که لیاقتش رو داره قرار بگیره. و اون گفت، این چیزا واقعاً تو حوزه‌ی راحتی من نیست. چون آخرین باری که دنبال شغل بود 12 سال پیش بود و اون موقع یه روش وجود داشت. چطور با یه چیزی هم احساس راحتی کنم و هم احساس امنیت؟ چیزی که من بهش گفتم این بود که می‌دونی چیه؟ حوزه‌ی راحتیت به درد نمی‌خوره چون فقط می‌خوای کارهایی رو بکنی که به نظر امن میان، ولی امن نیستن، خطرناکن، باعث می‌شن بیکار بمونی. باید کاری بکنی که به نظر ناراحت میاد، ولی در واقع امنه. پس امن‌ترین کاری که می‌تونی بکنی اینه که ریسک کنی. یا کاری که مخاطره‌آمیز به نظر میاد بکنی. مخاطره‌آمیزترین کاری که می‌تونی بکنی اینه که امن بازی کنی. ده هزار نفر به شرکت فُرد رفتن تا مثل روز قبل کارشون رو انجام بدن، اون روز همه با هم اخراج شدن، چون امن بازی کرده بودن، فکر می‌کردن که راحتن. اشتباه اون‌ها نبود که اخراج شدن، تقصیر روسای احمق‌شون بود که ماشین‌های زشت می‌ساختن، اون‌ها بودن که گند زدن، ولی اون‌ها اخراج شدن. چه اتفاقی می‌افتاد اگه سال 1993، اتحادیه‌ی کارکنان صنعت خودرو به جای درخواست حقوق بیشتر، برای این اعتصاب می‌کرد که فُرد ماشین‌هایی با طراحی و ظاهر بهتر بسازه؟

چطور می‌تونست مسیر تاریخ خودرو رو عوض کنه و شغل اون همه آدم رو حفظ کنه؟ ولی این چارچوب ذهنی‌شون نبود، احساس راحتی نمی‌کردن برای همین انجامش ندادن.

دو جور کار هست، کار فیزیکی، که ما برای مدت طولانی‌ای انجامش می‌دادیم، و کار احساسی، که اکثرمون برای این حقوق می‌گیریم. خب؟ اگه دستات پینه نزده و شلوار جینِت خاکی نشده، داری بخاطر احساس حقوق می‌گیری. به جای این که از این حقیقت پنهان بشی، باید ازش استقبال کنی. اگه کاری که داری می‌کنی سخت نیست، پس احتمالاً ارزش کافی ایجاد نمی‌کنی چون احتمالاً به اندازه‌ی کافی خودت رو در معرض ریسک و ترس قرار ندادی، چون این چیزیه که براش پول می‌گیریم.

ما پول نمی‌گیریم تا گزارش‌های روزانه دفتر کل و اندیکاتور را تکمیل کنیم، دیگه کسی به اون‌ها نیاز نداره. اگه شغلی داری که یکی بهت می‌گه دقیقاً‌ باید چیکار کنی، می‌تونن یه نفر رو پیدا کنن که همون کار رو ارزون‌تر براشون انجام بده.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۱۲
امید طلوع

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی