زندگی ها رو باید به دو بخشِ قبل از ادیسون و بعد از ادیسون تقسیم کرد.
قبل از این که جناب ادیسون کفش آهنی به پا کنه و بعد از نزدیک به هزار بار شکست دست از سر کچل لامپ بر نداره و نور رو به زندگی های مردم نپاشه، اوضاع و احوال مردم خیلی متفاوت از الان بود.
مثلا قبل از این که خروس یه کش و قوسی به تن و بدنش بندازه و خرامان خرامان خودش رو به دیوار بلند خونه ی صاحبش برسونه و با اون صدای گوش نوازش همه رو بیدار کنه، یه عده کت و کلاه کرده و برای در آوردن لقمه ای که شب با زن و بچه بخورن از خونه بیرون میزدن.
همین آدما ظهر برای آبدوخیاری که توش چند تا گردو در حال شنای قورباغه بودن خودشون رو میرسوندن خونه و با اهل و عیال نون خشک رو میپاشیدن تو آبدوخیار و یه جور نا جوری از خوردن غذاشون کیف میکردن که ما از خوردن استیک آبدار بره انقدر لذت نمیبریم